-
نتیجه نظر سنجی
سهشنبه 13 خردادماه سال 1382 11:34
وبلاگی را حتما سر می زنم که: 8% - الف)مطالب تخصصی داشته باشد. (2 رای) 8% - ب)با دعوت وبلاگر و تبادل لینک (2 رای) 4% - پ)داشتن ظاهری جذاب و زیبا (۱ رای) 21% - ت)فقط مفید بودن مطالب (5 رای) 8% - ث)شهرت وبلاگرو تعدادبازدیدکنندگان (2 رای) 38% - ج)الف و ت (9 رای) 13% - ج)پ و ث (3 رای) در این دو هفته مجموع نظر دهنده ها ۲۴...
-
رعنا
دوشنبه 12 خردادماه سال 1382 16:48
«نرمک نرمک از سر چشمه می آید رعنا خندون خندون نازو کرشمه می آید رعنا .... » صدای خانم ملوک ضرابی (۱۳۷۸-۱۲۷۰) است که ما را به وجد آورده. برای اولین بار است که صدای او را می شنوم ، این صدای گرم و رسا را. و مادرم تصویر می کند برایم، سالها پیش را، هنگامی که او در سنی بالای شصت سال، لباسی از حریر آبی و تمبکی به دست، در...
-
سبزِ زرد
دوشنبه 12 خردادماه سال 1382 15:38
مات به گوشه ای خیره شده بود. موهای حنایش که از کنار روسری گل گلیش بیرون زده بود، صورت سفید و چروکیده شو مث یک قاب طلایی سرخ زینت می داد. گفتم: بی بی! اصلا محلم نذاشت. فکر کنم گوش هم نداد. روحی داشت تو تراس گریه می کرد. اخمامو تو هم کردم و گفتم : بسه دیگه تو هم. چه نمایی داشت درختهای سبز و بلند بیرون، یک پارچه سبز....
-
لب ریزٍ از زنده گی
دوشنبه 12 خردادماه سال 1382 06:50
برکه را نوازش کردم، او به من لبخند زد. درخت را بوسه زدم، شکوفه باران شد. بر زمین سجده کردم، از آن چشمه جوشید. و تو را در آغوش فشردم، بال گشودی. ببین! من لبریزٍ از زنده گی ام! دوازدهم دی ماه هشتاد - بابک توسط بابک- ۱:۰۰بامداد
-
تائویی لیمو بخورید !!!!!
دوشنبه 12 خردادماه سال 1382 00:55
نمی دونم تا حالا به این نکته توجه کردید که واژه هایی که ما برای بیان مفاهیم استفاده می کنیم مثل ماهی لیز هستن و هر چی ما بیشتر می خواهیم اونا رو به دست بیاریم از دست ما بیشتر سر می خورن ؟ این همون چیزی هست که تائویسم بهش اشاره می کنه. یک مثال: وقتی یه لیمو می خورید مزه اش چیه ؟ ترشه؟ چقدر کلمه ی " ترش " با اون چیزی که...
-
رد میشم
یکشنبه 11 خردادماه سال 1382 16:00
کلاهمو می کشم پایین تر یقه کاپشنمو میدم بالا و قدم زنان نگاهمو به سنگفرش خیس پیاده رو می دوزم. سر شبه، آدم ها تند تند عین قطار از کنارم عبور می کنند و گهگاه نگاهی مات به چشمام خیره میشند ولی قبل از واکنش من دزدیده و از کنارم عبور می کنند. از چهارراه که رد میشم؛ تو شلوغی، سه تا پسر بچه ۱۲-۱۰ ساله که معلومه دستفروشن و...
-
سخنی با شما
یکشنبه 11 خردادماه سال 1382 15:32
- من اهل قلم نیستم. متن نویس آماتور خوبی هم نیستم. متنی هم که در بالا خواهم گذاشت موید همین مطلبه برای این طنزی هم که این پایین نوشتم تصوری به جز یک هجویه نداشتم والا مشکلی با قشری که با آنها شوخی کردم ندارم. - ما سه نفریم که بمب اتم هم بینمون جدایی نمیندازه... وبلاگ برای ما یک هدف نیست، بنابراین به هیچ عنوان روابط...
-
چگونه یک وبلاگ نویس روزنامه نگار زن موفق شویم
جمعه 9 خردادماه سال 1382 01:55
بسیار ساده است. چون دست هنوز کمه؛ پس سعی کنید توصیه های ما رو مو به مو به کار ببندید موفق می شید: ۱)اول یک اسم شبه فیمنیستی برای خودتون انتخاب کنید : زن شاکی از آشپز خانه نوشت ، من شوهر نمی خوام نامه، جنس آشغالی، پیف این مردها چه بوی عرقی میدن،و... ۲)اگه شده با گریه و التماس در یک هفته نامه ای ، رنگینک نامه ای، آگهی...
-
روح عریان
پنجشنبه 8 خردادماه سال 1382 00:51
روح اش را در مقابل دستان ام عریان یافتم. گیسوی اش امتداد نگاه من بود به جاودانه گی. خود را مپوشان! همه ی زیبای تو در عریانی ات نهفته است. شهریور هشتاد. بابک نوشته شده توسط بابک در ساعت 12:50 AM
-
یک نوشته...
چهارشنبه 7 خردادماه سال 1382 04:12
با دیوار می رقصد سایه ی دخترک ی. باد بر تن پوش دخترک برهنه گی اش را نقش می زند. سایه ی دخترک مدت هاست که بر سینه ی من خفته است. چهارم امرداد ماه هشتاد.بابک نوشته شده توسط بابک در ساعت 04:12am
-
[ بدون عنوان ]
سهشنبه 6 خردادماه سال 1382 16:13
سلام به همگى. نمى دونم آیا نقاش معروف اسپانیا یى " فرانسیس گویا "﴿۱۸۲۸-۱۷۴۶﴾ رو میشناسید یا نه. اخیرا" فیلمی از زندگی گویا دیدم به اسم " گویا در بوردو" که جوایز زیادی رو نصیب خودش کرده. قبلا" تعدای از کارهای گویا رو دیده بودم اما چیز زیادی از زندگی او نمی دونستم. خیلی خلاصه بگم که گویا،به "سردمدار سبک نوین نقاشی"...
-
فضیلت های ناچیز
یکشنبه 4 خردادماه سال 1382 15:09
فضیلت های ناچیز این روزها کتاب "فضیلت های ناچیز" رو خوندم،کتابی از خانم "ناتالیا گینزبورگ". کتاب بسیار جالبیه،از این بابت که از خودش میگه،اما خواننده احساس می کنه که آئنه ای تمام نما از زندگیه خودشه،گینزبورگ شما را به سفر روابط انسانی می بره، از خودش میگه ولی انگار از شما و ما میگه: کودکیه آدمها و رابطه کودک با...
-
دیدن در تائو
جمعه 2 خردادماه سال 1382 08:54
یه انسان فرزانه در تائو،مثل نوزادها دنیا رو می بینه. براش فرقی نمی کنه که داره به دیوار نگاه می کنه یا کوه یا یه زن رو یا یه صحنه آتشفشان رو، اون فقط می بینه و نقش تصویرها روی ذهنش مثل تصویر توی آینه است. تصویر هیچ چیز روی آینه اثرش نمی مونه. اون ها با چشماشون دنیا رو به صورت یک کل یک پارچه می بینه که انفکاک نا پذیره....
-
پنجره من
پنجشنبه 1 خردادماه سال 1382 06:38
پنجره من،اما با پنجره باربد فرق اساسی داره.پنجره من رو به بوستان کوچکیست. پنجره ای رو به غرب. عصرها که از شدت نور و گرما کم میشه،مردم دست بچه هاشون میگیرن میان اونجا. سر و صدای بچه ها که بلند میشه، نگاه من رو به سمته پنجره می کشونه. رو به صدای شاد و رنگارنگشون. می ایستم و نگاهشون می کنم.... سمت من سکوتی لذتبخش و سمت...
-
[ بدون عنوان ]
دوشنبه 29 اردیبهشتماه سال 1382 18:25
آن سوی پنجره در بیمارستانی، دو مرد بیمار در یک اتاق بستری بودند. یکی از بیماران اجازه داشت که هر روز بعداز ظهر یک ساعت روی تختش بنشیند. تخت او در کنار تنها پنجره اتاق بود.اما بیمار دیگر مجبور بود هیچ تکانی نخورد و همیشه پشت به هم اتاقیش روی تخت بخوابد. آنها ساعتها با یکدیگر صحبت می کردند؛ از همسر، خانواده، خانه،...
-
[ بدون عنوان ]
یکشنبه 28 اردیبهشتماه سال 1382 07:42
مفت باشه،...باشه نه; خدا: " ?archive.asp?viewblog="20030517&date=05/17/03&id=14'"" river.blogsky.com http:> حرکت به سمت تائو وقتی بخواهیم به سمت تائو بروید اولین کاری که باید بکنید اینه که خواستن رو فراموش کنید. مادامی که به دنبال به دست آوردنش هستید از اون دور می شوید چون رها ساختن و به چیزی چنگ نزدن...
-
[ بدون عنوان ]
شنبه 27 اردیبهشتماه سال 1382 11:32
Fri May 16, 7:17 AM ET Iranian film director Samira Makhmalbaf his film 'Panj E Asr' (At five in the afternoon) in competition, at the 56th Film Festival in Cannes, France, Friday, May 16, 2003. (AP Photo/Lionel Cironneau) سمیرا مخملباف هم برای خودش خانومی شده .من نمی دونم چرا؟ شاید به خاطر اینکه باباش موج سواری بلده؛...
-
[ بدون عنوان ]
پنجشنبه 25 اردیبهشتماه سال 1382 14:29
یک ساعت ویژه مردی،دیروقت،خسته و عصبانی،ازسر کار به خانه بازگشت.دم در،پسر۵ساله اش را دید که در انتظار او بود. -بابا! یک سوال از شما بپرسم؟ -بله حتما.چه سوالی؟ -بابا،شما برای هر ساعت کار،چقدر پول می گیرید؟ مرد با عصبانیت پاسخ داد: این به تو ارتباطی ندارد.چرا چنین سوالی می کنی؟ -فقط می خواهم بدانم.بگویید برای هر ساعت...
-
جور دیگه می بینم
چهارشنبه 24 اردیبهشتماه سال 1382 09:56
رفتار انسانی هیچ وقت با قراردادهای اجتماعی جور نبوده.همیشه این اصطکاک وجود داشته و ما رو سابیده. به ما همیشه زور کردن که باید این جوری باشی،نباید اون جوری باشی... باید این جور بپوشی،نباید این طور بخوری،نباید این آدم و دوست داشته باشی،حق نداری به رابطه با اون آدم فکر کنی...قراردادهای اجتماعی شده یک قالب که به زور دگنک...
-
[ بدون عنوان ]
سهشنبه 23 اردیبهشتماه سال 1382 10:44
"ممانعت ازاستفاده آزاد از اینترنت به هر عنوانی و توسط هر مرجعی نقض آشکار حقوق بشر است و محکومیت آن بر همگان معلوم است. بار دیگر شاهد پاک کردن صورت مسئله به جای حل ریشه های علت آنیم. باربد شمس - ایران " این نظر من بود که در سایت بی بی سی فرار گرفت. شما هم می توانید نظر خود را در بی بی سی بیان کنید. خوابگرد: " ...در سال...
-
[ بدون عنوان ]
سهشنبه 2 اردیبهشتماه سال 1382 08:17
شوخی با این ایسم های معروف البته با توجه به داشتن 2 گاو ( من زیاد اهل اینجور صحبتها نیستم &با تشکر از بابک به خاطر این مطلب): سوسیالیم :دو گاو دارید.یکی را نگه می دارید.دیگری را به همسایهء خود می دهید. کمونیسم : دو گاو دارید.دولت هر دوی آنها را می گیرد تا شما و همسایه تان را در شیرش شریک کند. فاشیسم : دو گاو دارید.شیر...
-
[ بدون عنوان ]
دوشنبه 1 اردیبهشتماه سال 1382 07:58
یه توضیح کوچک اما مهم. یه اشکالی داره این بلاگ اسکای ،اونم اینه که به ازای هر Publish تاریخ میزنه و توجه نمی کنه که آیا امروز چیز دیگری وارد شده بود یا نه و این باعث میشه مثلا در عرض ۱ روز ممکنه ۱۰۰ بار وبلاگ تایتل تاریخ بخوره . من یه کار اشتباهی میکنم اونم اینه که از ویرایش استفاده میکنم و مطلب جدیدم را بالای مطلب...
-
ولی من نه!
سهشنبه 26 فروردینماه سال 1382 14:28
وقتی اون صحنه انداختن مجسمه صدام رو دیدم مث زن نوشت خوشحال نشدم بلکه یک لحظه غم عظیمی تو دلم حس کردم البته نه از پرت شدن مجسمه اون دیکتاتور ابله بلکه به خاطر یه آمریکایی که رفت بالا پرچم امریکا رو در حضور این همه عراقی کشید به صورت صدام بعد عین یه شالگردن دور گردنش انداخت این یعنی تف به غیرت هر چی عراقی که اون پایین...