رودلاگ

جریانی همچون رود بر بستر وبلاگ، از زمستان 81 ، باربد شمس

رودلاگ

جریانی همچون رود بر بستر وبلاگ، از زمستان 81 ، باربد شمس

ماجرای سمیرم


حتما ماجرای تظاهرات جنجالی و خونین مردم سمیرم در ماه اخیر و ابعاد جهانی و داخلی آن در کشور رو شنیدید، البته الان برای پرداختن به موضوع خیلی دیره ولی ارزشش رو داره که بیان کنم:
این ماجرا نه ماجرایی انتخاباتی و تغییر حوزه ای و جمع آوری رای است و نه بی کفایتی وزارت کشور و نیروی انتظامی و نه عوامل ضد انقلاب و غیره...
بحث بر سر آب است.
 همانطور که در کروکی بالا ملاحظه می کنید بین منطقه حاصلخیز سمیرم و وردشت با شهرضا و دهاقان خشک و کوهستانی رشته کوهی قرار دارد که فاصل جغرافیایی این دو منطقه می باشد. سالهاست که دولت قصد دارد به دلایل فرهنگی با بزرگ کردن دهاقان خود به خود شهرضا را که با مشکلات فرهنگی زیادی دست و پنجه نرم می کند به حاشیه بکشاند و در راستای همین پروژه تسهیلات ویژه ای به شهر دهاقان اعطا می کند از جمله جدا کردن منطقه وردشت از سمیرم و الحاق آن به دهاقان برای استفاده از آبهای زیر زمینی وردشت جهت تامین آب آشامیدنی دهاقان در حال توسعه، لیکن به دلیل بافت اجتماعی کشاورزی منطقه وردشت و حیاتی بودن امر آب برای مردم تا کنون این طرح با مخالفت شدید مردمی مواجه شده است.
اما در پس این ماجرا:
مطالب فوق توجیهات دولت در این جدا سازی بی منطق وردشت است اصل مطلب این است که در واقع خواستی نامشخص در پی تلاش برای دستیابی کامل به چاههای آب منطقه جهت انتقال آن به محل نامعلومی است که از کنار شهرضا می گذرد، آن منطقه جایی نیست جز رفسنجان در حال بزرگ شدن و خشک و تشنه آب!!
اتفاقا قرارداد خط انتقال آب نیز با پیمانکاری دولتی بسته شده است. مدتها نمایندگان مردم وردشت مشغول رایزنی برای حل این معضل بودند حتی پیشنهاد شد بر روی رودخانه عبوری شهرضا سدی زده شود تا از آب آن برای رفسنجان استفاده شود ولی کو گوش شنوا.
مردم نیز هم قسم شدند که از جان خود بگذرند ولی نگذارند آب زمینهای خودشان را به تاراج رفسنجان ببرند. این گونه بود که ۱۹ نفر در جریان اخیر کشته شدند و دولت از تصمیم خود عقب نشست.

مجسمه کاوه آهنگر

در وبلاگ رویا صدر(بی بی گل) خوندم که مجسمه کاوه آهنگر که توسط شورای شهر سابق اصفهان در میدان آزادی نصب شده بود توسط شورای شهر جدید پایین کشیده شد.
از یک دیدگاه این اتفاق دور از ذهن نبود وقتی ملت قهر کردند و در انتخابات شوراها شرکت نکردند تا اقلیت بنیادگرا به قدرت برسند باید پای لرز عواقب اون هم بنشینند من یکی که در انتخابات پا عقب نکشیدم چون به هر حال این کورسوی دموکراسی  لااقل امکان انتخاب بد از بدتر رو به ما میده حالا داشته باشید انتخابات مجلس هشتم در اسفند امسال و انتخابات ریاست جمهوری ۸۴را، اگر مثل شوراها بشه که فاتحه!!، بعضی ها میگن بهتر!  اینجوری اعتراضات و کج نمایی حکومت ایران بهتر نمایش داده میشه ولی من اینطور فکر نمی کنم حتی اگه آدمهایی به بدی صدام هم به قدرت برسند آخرش باید یه جرج بوشی بیاد  تا منجی ما بشه یا نه؟  که اون روز اگه بیاد، باید خون به حال این مملکت گریه کرد.
از یک دیدگاه دیگه برداشتن مجسمه کاوه آهنگر از میدان آزادی اصفهان به نوعی در امتداد تفکر  امثال خلخالی هاست که پس از انقلاب بهمن می خواستند فردوسی رو نبش قبر کنند و هنوزم نمی ذارند ۴ تا دونه سایبون روی تخت جمشید کشیده بشه که باد و بارون و آفتاب اون رو از بین نبره.
و از دیدگاه آخر باید بگم که من در همین وبلاگ مطلبی در مورد سخنرانی احمد شاملو پیرامون تحریف تاریخ ایران باستان در شاهنامه فردوسی داشتم همونجا هم گفتم که کاوه یه لمپن چماق بدست بود و ضحاک هم تنها پادشاه از میان مردم برخاسته، ولی خون فرهی جناب فریدون!!! بر خواست همه ایرانیان چربید و به زور درفش کاوه خان، ضحاک، لقب مار به دوش و عرب و بد طینت به خود گرفت و فریدون نوجوان و با عرضه!!!! به تخت شاهنشاهی ملک باستانی ایران نشست. حقت بود کاوه! مجسمه ات بخورد تو سر همون شورای شهری های دوم خردادی نخاله اصفهان.
باربد شمس

شاید آغازی دیگر

همیشه هدف رسیدن به اوج است.وقتی به بالاترین نقطه رسیدی، هنوز هم در اندیشه بلند پروازی هستی.بالا، بالا،بالاتر...تا ....
و یک لحظه ، سقوط.
رود لاگ را مرور می کنم، از زمانی که نبودم تا واپسین لحظات بودنم.میلی که آ نروزها برای نوشتن داشتم ، هم اکنون از بین رفته است.آن زمان رودلاگ در اوج بود و ترک هر چیز در اوج شرط است.
عزیز همراهم(باربد) نیز قصد نوشتن نداشت،پس عملا رودلاگ معنا نداشت.بودن من تنها بهانه ای برای یک بودن مجازی دیگر بود.
و اما اکنون ...نمی دانم...شاید هوس باربد ، آغازی جدید برای شروعی تازه باشد.
خانم گل