جلال آل احمد |
در وبلاگ مشاهیر مطلبی راجع به جلال آل احمد خواندم هر چند اصلا حق مطلب را ادا نکرده بود و تنها خلاصه بیوگرافی ناقصی از وی بود. در هر حال بهانه ای شد تا از جلال آل احمد سخنی بگویم، مردی که از دوران کودکیم ذهنم را مشغول کرده است. مردی که اگر کتاب سنگی بر گوری اش را بخوانی از این همه راحتی بیان در مواردی که درک آن برای ما ایرانیان متعصب به مسائل پوچ غیر ممکن است ؛مسائلی که قرنهاست به نام عرف و شرع چون زنجیر هایی در بندمان کرده؛حیرت می کنی.مردی که اگر آخرین عکسش را ببینی(۴۶ سالگی) فکر می کنی پیرمردی ۷۰ ساله است.مردی که در زمان حیاتش تنها بود بعد از مرگش هم تنها، اگر از درگیریهای شمس آل احمد (برادرش) با سیمین دانشور (همسرش) که در کشمکش میراث خوری؛ کم از حیثیت ادبی جلال نگذاشتند بگذریم؛ باید گفت آقایان امروز نگاهی که از عملکرد جلال دارند فقط و فقط مقاله هایی چون غربزدگی و خسی در میقات است که اتفاقا از معدود آثار ضعیف وی هستند، انگار نه انگار این مرد حرف دیگری هم داشته طوری وانمود می کنند که انگار با رادیکال دو آتیشه مذهبی طرفیم و چیزی که از آن وحشت دارند این است : |